امروز دلم می خواست زمین دهن باز می کرد منم با خودش می بلعید...... از اول مهر به همه پرسنل تاکید کردم که  در صورت هزینه ها  نام هر کسی که جنسی می خرید بالای فاکتور هزینه نوشته بشه حتی نام راننده وانت یا آژانسی که بار میبره یا می آره با اینکار همه چیز منظمتر و دقیقتر میشد.

لیست هزینه ها را داشتم وارسی می کردم حواسم به این موضوع  بود که هر چه خواسته بودم درست عمل کرده باشند.      

 توی فاکتورها نام فامیل یک نفری بود که خیلی حس کنجکاویم تحریک کرده بود . یک فامیلی خاص بود که تنها خیلی سال پیش توی دوران دبستان شنیده بودم اونهم از یک  آدم خاص که کلی جذبه داشت اون فامیلی خاص فامیلی مدیر مدرسه  ام بود یک مرد پر انرژی و فوق العاده از اون آدمهای که مادرزادی مدیر بودند همه حتی خانوادها کلی ازش حساب می بردند مردی بود که بیشتر از وظیفه اجتمایش کار میکرد.

یکی از خانمها اومد داخل و رشته افکارم پاره شد.    این آقای .... میشناسی؟نه زیاد اما مردی خیلی خوبیه خانمها با این راحت ترند ما جای نواهاش هستیم هر وقت آژانس ماشین بخوایم اگر سرویس نباشه  این آقای .....برامون می فرستند امروز ساعت چهار بعد از ظهر گفتیم بیاد تا حق سرویس یک ماه  و دریافت کنه.

ساعت چهار بعد از ظهر پیرمردی از جلوی شیشه رد میشه سایه ای پیرمرد کشیده و ترکه ای بصورت شلاق وار روی شیشه  می خوره خون تو رگهام منجمد میشند زول می زنم به اون طرف شیشه عرق سرد روی پیشونیم ولو شده....... این امکان نداره نمی خواستم باور کنم ای کاش هیچ وقت این صحنه را نمی دیدم  دوست داشتم زمین دهن باز میکرد من را با خود می بلعید.

پیرمرد بدون توجه به این طرف شیشه داشت تسویه یکماه آخرکارش و می گرفت به چک نگاهی کرد و     آروم از مقابل شیشه رد شد اما سایه اش روی شیشه ماند.